English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1857 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
access procedures U روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mudcapping U نوعی روش تخریب صخرههای بزرگ به وسیله موادمنفجره
burns U سوزش موادمنفجره
burn U سوزش موادمنفجره
explosive scale U مدار موادمنفجره مصرف شده درپرتاب گلوله
ruptures U تخریب کردن
rupturing U تخریب کردن
destruct U تخریب کردن
demolitions U تخریب کردن
demolishing U تخریب کردن
demolish U تخریب کردن
demolished U تخریب کردن
rupture U تخریب کردن
demolishes U تخریب کردن
demolition U تخریب کردن
destroy U تخریب کردن منهدم کردن
destroying U تخریب کردن منهدم کردن
destroys U تخریب کردن منهدم کردن
restrictive trade practices U روشهای محدود کردن تجارت
demoralization U تخریب روحیه کردن
permutations U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutation U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
multiple U حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
paint U پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
compacts U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compact U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacting U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacted U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
paints U پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
underwater demolition U تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
destruction site U منطقه تخریب مهمات محل تخریب
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
demoralising U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
connects U مربوط کردن
connect U مربوط کردن
precipitative U مربوط به تعجیل کردن
identifying U مربوط کردن تشخیص دادن
alluding U افهار کردن مربوط بودن به
identify U مربوط کردن تشخیص دادن
relay U ربط دادن مربوط کردن
allude U افهار کردن مربوط بودن به
identified U مربوط کردن تشخیص دادن
alludes U افهار کردن مربوط بودن به
alluded U افهار کردن مربوط بودن به
relays U ربط دادن مربوط کردن
relayed U ربط دادن مربوط کردن
identifies U مربوط کردن تشخیص دادن
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
preparative U تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
tailor U برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
tailors U برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
to shoot oneself in the foot <idiom> U بد اداره کردن [چیزی مربوط به خود شخص] [اصطلاح]
collates U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
emunctory U مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
armstrong U سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
privacy U حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
job to job transition U فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
boolean algebra U قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
quantitative methods U روشهای مقداری
metric methods U روشهای کمی
quantitative methods U روشهای کمی
statistical methods U روشهای اماری
recovery procedures U روشهای اخراجات
recovery procedures U روشهای بازیابی
nonparmetric methods U روشهای ناپارامتری
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
programming methods U روشهای برنامه ریزی
indirect methods U روشهای غیر مستقیم
belly series U مجموعهای از روشهای حمله
halted U معمولا با روشهای خارجی
halts U معمولا با روشهای خارجی
cryptanalysis U مط العه و روشهای رمزگشایی
halt U معمولا با روشهای خارجی
forecasting methods U روشهای پیش بینی
ruination U تخریب
demolition U تخریب
destruction U تخریب
rupture U تخریب
rupturing U تخریب
fail soft U تخریب
degradation U تخریب
vandalism U تخریب
destroyed U تخریب شد
ruptures U تخریب
demolitions U تخریب
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
rules of engagement U روشهای درگیری پدافند هوایی
recovery procedures U روشهای تخلیه اقلام بازیافتی
numerical U مط العه روشهای حل مساله ریاضی
oceanshipping U روشهای کشتی رانی دراقیانوس
bessemer U یکی از روشهای تهیه فولاد
methods of economic study U روشهای مطالعه علم اقتصاد
electronic U یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
hard core U مصالح تخریب
bomb disposal U تخریب بمب
rheodestruction U تخریب جریان
destruction site U منطقه تخریب
subversion U انهدام تخریب
demolition target U هدف تخریب
oxidative degradation U تخریب اکسایشی
demolition kit U جعبه تخریب
destructivity U قدرت تخریب
destructor U تخریب کننده
destruct system U سیستم تخریب
fail-safe U تخریب امن
fail soft U تخریب تدریجی
rubble hard core U مصالح تخریب
destruction fire U تیر تخریب
fail safe U تخریب امن
underwater demolition U تخریب زیرابی
destruction radius U حداکثرشعاع تخریب
demolition belt U نوار تخریب
criminal damage U تخریب جزائی
cratering charge U خرج تخریب
electronically U مراجعه به دستورات بااستفاده از روشهای الکترونیکی
cmos U طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
dismantling shot U تیر تخریب کننده
demolition firing party U گروه مسئول تخریب
concussion detonation U خرج اماده به تخریب
demolition belt U کمربند تخریب منطقهای
vasto U حکم یا دستور تخریب
destruction radius U شعاع تخریب مین
concussion detonation U خرج تخریب ضربتی
destruction area U منطقه تخریب مهمات
fixed point notation = U قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
radio procedures U روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
reprographics U ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
field expedient U روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
informatics U دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
destroyed U ازبین رفت تخریب شده
petard U خرج تخریب دیواره و پایه پل
xylotomous U دارای قابلیت تخریب چوب
command destruct signal U علامت تخریب موشک با فرمان دور
countermine U سیستم تخریب مین به طور خودکار
bomb cemetery U محل تخریب بمبهای عمل نکرده
cratering charge U خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
inert ammunition U مهمات خنثی یا بدون خرج تخریب
multidimensional U زبان برنامه نویسی که به روشهای مختلف نمایش داده میشود
econometrics U استفاده از روشهای اماری در بررسی مسائل اقتصادی اقتصاد سنجی
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
mixed economies U سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
mixed economy U سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
command destruct signal U علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
intruder operation U تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
charged demolition U مواد منفجره خرج گذاری شده و اماده تخریب
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
geochronometry U اندازه گیری زمان گذشته توسط روشهای باستانشناسی ودیرینه شناسی زمین
snobol U زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
string U زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1construed
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
2تعریف فونتیک چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com